مرا داني که بي‌تو حال چونست

شاعر : انوري

به هر مژگان هزاران قطره خونستمرا داني که بي‌تو حال چونست
دلم در دست عشق تو زبونستتنم در بند هجر تو اسيرست
چه جاي کم که هر ساعت فزونستغم عشق تو در جان هيچ کم نيست
که در عشق توام غم رهنمونستبه وجهي خون همي بارم من از دل
بر اين دل جاي بخشايش کنونستاگر بخشود خواهي هرگز اي جان